دیروز الشن مریض و تب دار طرفای 5عصر رو پام دراز کشیده بود. در باز شد و آیسانا و باباش از مدرسه اومدن. ظاهرا کلاس اولی ها یه طرحی دارن که هرکسی نوشتن اسمشو یاد گرفت یه خورکی برا بقیه بچه ها میاره . آیسانا از تو کیفش یه شکلات کاکائویی در آورد و داد دست الشن ...... انگار دنیا رو بهش دادن .. خیلی خوشحال شد و بلند شد نشست.. انگار نه انگار که چند لحظه پیش، از تب بیحال افتاده بود .. آیسانا بهش گفت: الشن به منم شکلات میدی؟
الشن یه تیکه خیلی کوچیک برا خودش برداشت و در حالیکه بقیه اشو به آیسانا میداد میگفت بُزُرگ . بزرگ (یعنی تیکه بزرگ رو به آیسانا دادم)
الشن جان مهربونم آگاهانه تیکه بزرگ شکلاتی رو که مورد علاقه اش هم هست به آبجیش داد. واقعاً دل این پسرک دریای مهربونیه
ان شالله که دیگه مریض نشن
دیدن مریضی بچه ها خیلی سخته
خدا نگه داره براتون، شاد و سلامت.
واقعا پسر مهربون داری امیرعلی یه تیکه خیلی کوچک به ابجیش میده یا اصلا نمیده اما زهرا هرچی داشته باه باهاش نصف میکنه باز بیشتر وقتها امیرعلی راضی نمیشه باز میخواد.
ان شا الله که تب و سرماخوردگیش هم زود خوب بشه
ممنونم خانم گلی
. درسته اکثر بچه ها خوراکیاشونو به کسی نمیدن