از وقتیکه از کارگزینی دانشگاه برام نامه اومد که یکساعت بدون پاس از دانشگاه خارج شدم متوجه شدم که همکارام پشت سرم خیلی ور ور کردن. اون نامه که شکر خدا با تایید رئیسم و حراست دانشگاه بایگانی شد.
پارسال یکی از همکارام که به مادمازِل مشهوره ( یمدت بی سرویس بود و با اینکه هم مسیر نبودیم میبردمو میرسوندمش) سر یه قضیه کاری باهم به مشکل برخوردیم و متوجه شدم که خیلی حرف پشت سرم درست کرده که مثلا این خانم صبح زود میاد انگشت میزنه و طرفای 9-10 میاد سرکار!!! خدارو شکر میکنم که پیش رئیسا به حد کافی اعتبار دارم که همون پارسالم معاون دانشکده اومد پیشمو گفت حواست باشه که همچین حرفی پشت سرت هست...
کلا من همیشه تو اتاق خودم با همکار هم اتاقیم هستم و تو اتاق بقیه نمیرم. یه رفتار زشتی که دارن تو ظاهر باهم خیلی خوب و صمیمی هستن ولی بارها شده اومدن اتاق ما و پشت سر هم غیبت کردن یا اضافه کار یکی زیاد میشه میرن زیرآبشو میزنن یا خونه همدیگه میرن بعدش میان کلی عیب و ایراد طرف رو میگن و آبروبری میکنن و علی رغم بی کلاسیشون خیلی باهم چشم همچشمی از نظر مسائل زیبایی و .. دارن و خیلی اهل هم کلاس گذاشتن هستن. طرف اومده به منی که کلا اهل پُز و .. نیستم میگه شوهرم رفته 1میلیون و 200 داده گوشت خریده! سه گونی برنج و ... واقعا نمیدونم چه لزومی داره آدم بخاد انبار شکمبارگی هاشو به رخ بقیه بکشه! دیشب خدارو خیلی شکر کردم بخاطر اینکه علی رغم از خونواده و دوستام دورم و فک و فامیلی نداریم ولی با داشتن خونواده 4نفره خیلی احساس خوشبختی دارم. حسی که همکارام بهش غبطه میخورن و بارها بهم گفتن فلانی چه دلی داری تو با اینهمه دوری از خونوادت دلتنگیاتو چیکار میکنی!
همه این حرفها یه طرف .. حرفهایی که شنیدنشون دلمو به درد آورد ولی یاد آیه ای تو قرآن میوفتم که در مقابل بدی، نیکی کنید......... خداییش که دل گنده و لارجی میخاد.
اینروزا یه حس بدی به بُعد آدمی پیدا کردم اینکه اینهمه بدو بدو کردنا برا سیر کردن شکمه .. اینکه چقدر شبیه حیوانات دیگه هستیم و تو پست ترین مرحله زندگی "مازلو" گرفتار شدیم
- یه قضیه دیگه اینکه فهمیدم اینمدت یه موردی رو اصلا بلد نبودم و اونم احترام و بزرگداشت خودمو استعدادام و جلوه دادنش در برابر دیگران بود.. حداکثری کار میکردمو کمترین توقع رو داشتم .. برا کسی که بمعنای واقعی ول میچرخه 120ساعت اضافه کار رد میکنن و اونوقت منکه پارسال همکارم مرخصی زایمان بود و کار دو نفرو با چه مکافاتی بی سرو صدا انجام میدادم رئیسم گفت اگه میدونستم 100ساعت برات رد کردن به ریاست دانشکده اعتراض نمیکردم! تصمیم گرفتم و البته از همکارمون که تو این کارا استاده یاد گرفتم چجوری به کار خودم بها بدم و پیش بقیه ارزش واقعی کارمو لفضی بگم یعنی کاری که زبون آدم میکنه عملکرد آدم نمیکنه.. تعریف کردن از خودمو بلد نبودم ولی واقعا لازمه .. عقل آدما تو گوششونه
سلام
انگلیسی ها می گند اگه 100 پوند داری واسه شروع کار 90 پوندش را بزار واسه تبلیغات
تبلیغات خیلی مهم
این که شما از کاری که کردی حرفی نزنی یعنی این که انگار کاری نکردی
باید گاهی کاری که کردی را به نمایش بگذارب که دیده بشود
درسته ولی واقعا از کودکی یاد گرفتیم کارمونو خوب انجام بدیم از خودمون نعریف نکینم و....
سلام اجی خوبی ببین وقتی نظراتو تایید میکنی اسم و ایمیل و وب رو میبینی اجی دو نظر قبلی رو ببینی میبینی لینکی که گفتم با وبم فرق داره اجی منظورم اینه اجی
سلام خوشکل خانم. بله الان دیدم لینک نظر قبلیت وب شما نیست
متاسفانه زیراب زنی همه جا هست.
به وقتش آدم باید از خودش تعریف کنه و خودش رو نشون بده؛ هیچ اشکالی ام نداره!
ممنونم ازتون
نه اجی فقط موقع شهادت ها مواقع دیگه مثل ماه محرم صفر پست تولدهارو زودتر میزارم اجی ببخش اجی نظر قبلیم اون لینک رو دادم به یکی از دوستام واسه تو هم اومد
نه لینک نیومده عزیزم
سلام اجی خوبی ممنونم اجی همینطور خودت ان شاءالله دی ماه اپ میکنم اجی اخه چون اخرای دی یا اول های بهمن ایام فاطمیه شروع میشه اجی یه هفته به بهمن ماه پست های تولد رو میزارم اجی
سلام عزیزم. پس وبت در زمینه خاصیه
شما خانوما چقدر غر میزنید لامصبا مگه چقدر در طول روز مشغول هستین که این همه دلتون پره و همیشه خدا مکافات دارین کاش با گفتنش هم خالی بشید ولی هی که میگین هی بیشتر میاد سر جاش
اینا که غر نبود آقای غر ندیده. در طول روز 8ساعت بیرون مشغلولیم اگه خدا قبول کنه ذهنم واقعا درگیر و ناراحت بود باید اینجا تخلیه میشد
ممنونم اجی تو لطف داری بهم اره مجردم اجی ولی همیشه دوست دارممجرد باشم علاقه ای به ازدواج ندارم درسته خوبه ازدواج کردن ولی خوب نظرمن اینه و همینطور به خاطر یه سری مسائلم ازدواج نمیکنم
انشالا در هرصورت خوشبخت و شاد باشی. وبتو آپ نمیکنی؟
سلام عزیزم خوبی نمیدونم چی بگم سکوت کنم بهتره خداروشکر که احساس خوشبختی میکنی کنار خانواده ات اجی درسته دوری از خانواده ات اجی ولی خدا صبر و تحمل دوری ازشون رو بهت داده اجی تو پست های قبل در مورد سن خودت و الشن نوشتی اجی اینکه خودت نزدیک چهلی و پسرت ۲ سالشه اجی ولی اجی مامان منم ۳۷ یا ۳۸ سالش بود که داداشم به دنیا اومد الان داداشم کلاس سومه اجی البته مامانمم صبر و تحملش بالاست اجی ولی میدونم خودت هم استانه صبر و تحملت بالاست اجی ولی من مثل مامانم نیستم یعنی صبرم زیاد نیست اجی هست ولی بعضی موقع ها بهش دیکته میگم وقتی داداشم اذیت میکنه عصبی میشم کنترل ازم در میره و داد میزنم سرش اجی ولی مامانم خیلی صبر و تحملش بالاست اجی ولی بزرگ کردن بچه هم سختی های خودشو داره ولی خیلی شیرینن بچه ها خدا همه شونو حفظ کنه
سلام الهه جان. شما خیلی مهربونی عزیزم. ممنون که آدرس سایتتو نوشتی. منم 35سالگی الشن رو بدنیا آوردم.. احتمالا شما مجردی انشالا متاهل شدی و نی نی دار کلا دنیات عوض میشه گلم