یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

مادرم

مامانم تو بیمارستان بستریه ... قلبم داره از جاش کنده میشه 

کاش میشد دستمو دراز کنم و ضریح مقدس وجودشو زیارت کنم

یک تشبیه

شاید تشبیه تلخی باشه صحنه ای که دیشب تو ذهنم مرور میشد 

گاهی زندگی مثل بالا رفتن سخت  از یک کوه بلنده که بسختی و آرام آرام یه چیزهایی رو بدست میاری تا به قله برسی و بعد اون  دیگه کم کم باید کوله بار داشته هاتو همون بالا بزاری و آرا م آرام دوباره برگردی  و یا داشته هاتو از دست بدی ..پایین آمدن از کوه هیچم راحت نیست چون یجورایی مثل افول می مونه!

دوباره مثل این موقع   هرسال، تخیلات مسافرت داره تو ذهنم نشخوار میشه .. با هواپیما تا تهران برم بعدش تا شهرم با اتوبوس .. خوب رفت و برگشت اینجوری حداقل دو روزش تو راه میگذره ... الشن رو با خودم ببرم .. اذیت میکنه تو راه صد در صد ... نه بابا دارم برا چی برنامه ریزی میکنم پس شبا شوهرخان  که سرکاره دخترکم پیشش کی باشه .....ولش کن بازم نمیشه .........

دردهای روحی

آدمی موجود عجیبی ست....

 همیشه آدم منطقی بودم  .......

چند روز پیش با برگ های رو به زرد شمعدانی  حرف میزدم! دلواپس مرگشان بودم

مدتی ست به فنچ های دخترم علاقمند شده ام و بطرز عجیبی  در حال   ارتباط ساختن هستم! 

 " مغز امر و نهی کن تو رو هم خدا شفا بده .. شدی شبیه همین آخوندایی که پشتشون نماز خوندی"" همیشه تو بلدی چه کاری درست و اخلاقیه و چه کاری یا حرفی درست نیست بقیه شعورشون نمیرسه "" دیگه لازم نیست به من درس اخلاق بدی ".... اینا حرفای آبجی کوچیکمه که چندی پیش سر  موضوعی بهم گفت!  حرفایی بود که شدید منو تو فکر برد! ظاهرا دیگه از همه شون دورم و به خیال خودم کاری به کار کسی هم ندارم ولی "مغز  امر و  نهی کن" چالش برانگیز بود .....

تابستون که پیش خونوادم رفتم یکی از داداشام که بیشتر از بقیه دوستش دارم با خانمش حرفش شده بود و تنها در حد 5 دقیقه دیدنم اومد و تمام! دلم ازش شکست و هنوز ته ذهنم برام آزار دهنده هست که چرا .......

چجوری میشه احساسات رو مدیریت کرد و با وجود محرومیت های عاطفی ، زندگی شادی ساخت!

در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد" .. مثل خوره را قبلترها خوب درک کرده ام و چشیده ام  و الان شکر که خوره ای در روحم نیست که آرام آرام آن را بتراشد ولی خوب اثرات دردها و سختی ها همانقدر که آدمو قوی میکنه میتونه شکننده و آسیب پذیر هم بکنه........

پدر

پدرم هست .. و من  سالهاست محروم از بودنش .................  دلتنگ تر از همیشه ام