یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

بریده ای از کتاب " سه شنبه ها با موری"

..  زنی به نام نانسی نوشته بود. مادرش در اثر بیماری ای-ال-اس مرده بود.در نامه اش نوشته بود که چقدر مادرش رنج کشیده و اضافه کرده بود که می داند موری نیز چقدر از این حیث رنج می بردوقتی نامه به آخر رسید، موری چشمانش را بست.. بسیار خوب، برویم سراغ جواب نامه .

 "نانسی عزیز، ماجرای مادرت مرا متأثر کرد.خوب می دانم که چه روزگار سختی را پشت سر گذاشتی. هر دو طرف ناراحت و اندوهگین می شوند. سوگواری کردن و اندوهگین شدن به من یکی کمک کرده است و امیدوارم که به تو نیز کمک کرده باشد."

راب گفت: شاید بد نباشد آخرین جمله را تغییر دهی .

موری لحظه ای فکر کرد و گفت: بله، حق با توست.ببین این جمله چطور است.. "  امیدوارم به قدرت شفابخش غصه خوردن پی ببری."

.

.

پی نوشت:  یوقتایی فقط میشه به آغوش  پرمهر غم پناه برد و یه مرحله سخت رو پشت سر گذاشت.

نظرات 1 + ارسال نظر
اسماعیل پنج‌شنبه 20 اردیبهشت 1403 ساعت 05:59 http://www.fala.blogsky.com

- سلام مادر

- چرا صدات این‌طوریه؟ مریض شدی؟

- نه، چیزی نیست. احتمالاً به‌خاطر گلودرده. سه روزه که با هیچ‌کس حرف نزدم. با خودم فکر کردم که بد نیست یه مدت اصلاً حرف نزنم. همه چیز رو نمی‌شه با کلمات بیان کرد.


*از دیالوگ های فیلم آینه (آندری تارکوفسکی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد