یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

مادر

دیشب داشتم  تجسم میکردم تصویر مادرم  رو زمانی که  سالم بود و شاداب و سرحال  .. با چادر سفید گل گلیش و لبخند به لب اومده خونمون و آیسانا و الشن دور و برش شیطونی میکنن ..منم تو آشپزخونه مشغول کارامم.........

چقدر خوب میشد مامانم پیشم بود و سالم و گهگاهی درخونمونو میزد و وارد میشد و بچه ها از خوشحالی میپریدن بغلش......... افسوس مادرم حتی رنگ خونه منو  نتونست ببینه .زود بیمار و زمینگیر شد.........

نظرات 4 + ارسال نظر
پویا شنبه 6 مهر 1398 ساعت 09:52 http://matina1397.blogfa.com/

واقعا خدا همشون را خفظ کنه
انشالله اونهایی هم که در بستر بیماری هستند شفا بده
مادر برای توصیفش کلمات خیلی حقیر اند

یک زن مینویسد سه‌شنبه 2 مهر 1398 ساعت 14:24

خدا صبرت بده

ممنون و سپاسگزارم خانمی

مامان نرگس سه‌شنبه 2 مهر 1398 ساعت 12:37 http://boghzepenhaneman.blogfa.com

آخی جان
خدا خودش بهشون سلامتی و طول عمر بده

ممنون عزیزم

حمیدرضا باب الحوائجی سه‌شنبه 2 مهر 1398 ساعت 11:54 https://khodrofanni.ir

سلام خانم جان

خیلی ممنونم بهم سر زدین و نظر گذاشتین؛ لینک نظر شما:

https://khodrofanni.blogsky.com/1398/06/27/post-573/چند-ابزار-مفید-برای-کاربران-بلاگ-اسکای#comment-9

مادر، واژه ای به وسعت تمام هستی.



راستی من از بلاگ اسکای به بلاگفا نقل مکان کردم. آدرسمم گذاشتم. خوشحال میشم سر بزنین

البته منم همچنان به شما سر می زنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.