یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

مادر - دختری

دخترکم  چهارشنبه از مدرسه اومده بود سرکارم

رفتم کارگزینی مدارک استعلاجیمو تحویل بدم گفت مامان چقدر  با همکارات خوش اخلاقی

و تو خونه  که رفتیم ازم پرسید مامان چرا سرکارت انقدر سرحالی ولی تو خونه نه؟؟!


پی نوشت:  یوقتایی ازم میپرسه مامان خوشبحالت.. چجوری انقدر صبورین؟؟ در کمال خودخواهی دلم میخاد دخترکم این صفاتش مثل خودم باشه صبوریش.. مستقل بودنش.. لجبازیش  درست عین خودم

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه شنبه 14 دی 1398 ساعت 13:00 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی الهی اجی چه بانمک و شیرینه دخترت خدا نگهشداره اجی ان شاءالله که میشه مثل خودت اجی

سلام عزیزم. ممنونم گلم

بلاگر شنبه 14 دی 1398 ساعت 12:15 http://tosan35.blogsky.com

آدم هر جا که راضی هستش از حضورش در آنجا خوشحاله ، هر وقت دیدی داری جایی میری که پاهات سنگینن و باهات همراهی نمیکنن ، بدون یه چیزی آنجا داره آزارت میده ، پیداش کن و حلش کن ، نذار حس غم و ناراحتی به کسایی که دوسشون داری منتقل بشه.

نه اصلا بحث این حرفها نیست.. بلاخره سرکار از اول صبح میایم طبیعیه که پرانرژی باشیم و بعد 8ساعت که خونه میرسیم خسته و نیازمند تجدید قوا و البته که با وجود وروجکا امکان هیچ تجدید قوایی نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.