یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

وصیت نامه

چندروزه سوزش گلو دارم.. دانشجوها رو تعطیل کردن از امروز و گفتن خوابگاهها رو تخلیه کنن تا بعد عید ولی خبری از تعطیلی کارمندها نیست!

دیشب داشتم فکر میکردم اگه وصیت نامه بخام بنویسم چی مینویسم؟ فکر خوانوادم بودم  که زیاد ناراحتم نشن.. 

قبل ازدواج خونواده خوبی داشتم ... همسر خوب و دوست داشتنی نصیبم شد که کنارش دوباره متولد شدم. دوست داشتم و تواناییشو داشتم که مقطع دکترا بخونم که نشد ولی با همین مدرک ارشدم هم از تحصیلاتم خوب بهره بردم .. شغل خوبی در محیط دانشگاهی نصیبم شد .. نگران بچه هایم نیستم چون پدر خیلی مهربان و متعهدی دارن.. بعد از مرگم زندگی من در وجود دو موجود نازنینم آیسانا و الشن جریان داره و تا اونا هستن من هم هستم........  شاید خیلی قانع هستم  ولی  از زندگی که داشتم احساس رضایت دارم.. 

دوست دارم بعد از مرگم ،خاک سرزمین مادریم خانه ابدیم باشد ولی ظاهرا بعد مرگ هم باید تو غربت باشم  و نمیخواهم زحمت جنازه کشی بر گردن کسی باشد.. 


نظرات 8 + ارسال نظر
حوا شنبه 10 اسفند 1398 ساعت 12:20

الهی صد سال زنده وسلامت باشی اینکه نشد وصیت نامه پس مال واموال چی میشه خانمی

کارمند جماعت مال و اموالش کجا بود حوا جان

پویا جمعه 9 اسفند 1398 ساعت 10:39 http://matina1397.blogfa.com/

این وبلاگ را به کی می بخشی تو وصیت نامه
انشالله که همیشه سلامت باشید کنار هم شاد

پارادوکس چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 13:33 https://paradox.blogfa.com/

من که خودم حدس زدم گفتم یا اینکه حاجیتون سیستانی هست و یه احتمال دیگه میدوم حاجیتون نظامی یاشه و بخاطر کارش رفتین اونجا !

بلاگر چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 00:51 http://tosan35.blogsky.com

اوضاع من خیلی بدتره ، دیروز انگشت کوچیکه پام خورد به پایه مبل !

پارادوکس سه‌شنبه 6 اسفند 1398 ساعت 10:11 http://paradox.blogfa.com/

ایشالا که سایتون بالای سر بچه هاتون باشه حاجی و 120 سال عمر با عزت داشته باشین

اسما دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت 19:58

عزیزم ابنا چیه نوشتی ان شاالله که سایه ات بالا سر خانواده و بچه هات باشه همیشه موفقیت هاشون رو ببینی با همسرت باهم پیر بشید به پاهای هم روغن سیاهدانه بزنید...
بخدا بی اغراق میگم من تو زندگیم از دوستی با تو خیلی نفع بردم خیلی کمکم کردی همیشه حرفهایت برا من مثل طلاس و بهشون عمل میکنم
منم تو فکر رفتم اگه طوریم بشه چه وصیتی دارم....

خیلی ممنونم از محبت خواهرانه ات. همیشه بهم لطف داری

الهه دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت 11:47 http://elahesong.blogsky.com

سلام اجی خوبی ان شاءالله چیزی نیست زود خوب میشی اجی

سلام الهه جان. ممنونم گلم

Ali دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت 10:58

از سن شش سالگی من سوزش گلو‌داشتم البته بعد اذ خوردن چند عدد نان برنجی و شکری و کاک بیشتر در ایام عید نوروز که از این خانه به آن خانه می رفتیم‌
الان هم که شصت و‌خرده ای سلل از آن زمان می‌گذرد
وقتی کیک فنجانی و یا کلوچه ی ناپلئونی می خورم این سوزش وجود دارد
علتش فقط استفاده ی قنادی ها از روغن های تاریخ مصرف گذشته و یا از روغن های سوخته است
پس نیاز به وصیت نامه نیست
فقط خورد و خوراک را باید مواظب بود

نه بهانه ای بود که بفکر باشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.