یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

کتاب ...خاطره

داشتم کتابای بارون خورده ام رو از بالکن جمع میکردم .. دفترچه های یادداشتم که برا کارشنارسی ازشد نت برداری کرده بودم ... کل کتابا رو تو یه دفترچه بحالت رمز و کلیدی نوشته بودمو دیگه نیازی بخوندن کتابا نداشتم .... چند تا پایان نامه هم از دانشجوهای پیام نورم بود اونموقع که پیام نور تدریس میکردم استاد راهنماشون بودم .... 

با دیدن کتابا و جزوات و ورق زدنشون گفتم حیف !   همسرخان گفتن براچی! چون بارون زده روشون ! ... گفتم نه ... حیف بخاطر اینکه میخاستم دکترا بخونم و نشد ... چقدر زحمت کشیدم و مقاله چاپ کردیم ... هم علاقه داشتم هم استعداد ... تنها چیزی که مانعم شد انتخاب بین بچه داری بود با ادامه تحصیل ...

هنوزم یجورایی امیدوارم یه روز بشه که بشینم پای کتابام و بخونم ....

دو روزه عجیب اعصابم خط خطیه ... منتظر کوچکترین تنشم تا داد بزنم ... الشن رو دیشب کتک وحشیانه ای زدم .. بی شک اگا دوربینی اونجا بود و فیلمش پخش میشد  کامنتاش دیدنی بود ... دوست دارم تو تاریکی و سکوت شب تنها بشینم و تنها باشم دور از هیاهو ..دور از وابستگی ها ... دور از حرف زدنها و حرف شنیدن ها ...

نظرات 3 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 25 خرداد 1399 ساعت 11:34

سلام اجی خوبی خداروشکر حالت خوبه اجی ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت باشی و از غم و غصه دور باشی اجی فردا اپم تونستی یه سر بهم بزن ممنونم ازت اجی

سلام الهه جان.باشه حتما ممنونم

مامان نرگس شنبه 17 خرداد 1399 ساعت 11:05 http://boghzepenhaneman.blogfa.com

منم بعضی وقت ها اینجوری میشم اما سعی میکنم با خوندن قرآن یا گوش کردن به یه موزیک خوب حالم رو بهتر کنم.

الهه پنج‌شنبه 15 خرداد 1399 ساعت 09:42

سلام اجی خوبی نمیدونم چی بگم ان شاءالله که درست میشه همه چی اجی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.