یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

دوحس متناقض

آخرای شب سمت راستم روی تخت الشن دراز کشیده بود و دستش تو دستم بود و پایین تخت آیسانا با کمی کسالت روی بالشت خودش خواب رفته بود و دستم در دستش بود. در یک لحظه دو نیمه شدن قلبم را حس کردم. در یک آن هم حس آرامش عجیب  از وجود  الشن  را داشتم و هم حس نگرانی از بی حالی آیسانا! 

از خدا فقط سلامتی و عاقبت بخیری هردوشونو خواستم. چقدر خدا مهربونه که دوتا جواهر بهم امانت داده ....


نظرات 2 + ارسال نظر
مامان نرگس دوشنبه 18 اسفند 1399 ساعت 09:15 http://boghzepenhaneman.blogfa.com

بچه های امانت ها خد و فرشته های زندگی ما هستند.
امیدوارم همیشه تنتون سالم و دلتون خوش باشه.

خیلی متشکرم مامان خانم مهربان و بینظیر

الهه سه‌شنبه 12 اسفند 1399 ساعت 19:29

سلام اجی خوبی خدا حفظشونه برات راستی مامان و داداشت خوبن؟؟؟

سلام عزیزم. شکر خدا خوبن. ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.