یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

تربیت نفس و روز گذرانی ها

این روزها بیشتر رو رفتارهای خودم حساس شدم. رفتاری که با همسرم بعنوان کسی که بیشترین تایم زندگیم رو کنارش میگذرونم و بچه هام به عنوان کسی که رفتارم و کردارم  میتونه تاثیر عمیقی تو کل زندگیشون داشته باشه

قاعداتا صمیمیت و راحتی زیاد میتونه تا حدی راه رو برای بی احترامی های کوچیک و بزرگ باز کنه

با خودم فکر میکنم اگه بتونم با همین سه نفر بهترین رفتارو داشته باشم وجدان راحت تری پیش خدا دارم.

وقتی از دستشون عصبی میشم توهین نکنم.. تحقیر نکنم.. سرشون داد نزنم.. حقوقشونو پایمال نکنم.. محبت کافی.. تفریح سالم.. بازی و آموزش های مناسبشون

و برای همسرم محبت کافی.. خوش رویی.. دادن حس مفید بودن و قدردان تلاش هایی که میکنه تا زندگی مرفه تر و با آرامشی داشته باشیم

-----------------------------------------------------------------------------------

الشن خیلی عاشق اینه که کاری انجام بده و بهش بگم " پسرم خیلی بهت افتخار میکنم".. بارها و بارها خودش برگشته گفته مامان بهم افتخار میکنی؟

دیروز بشوخی سرصبح به آیسانا گفتم مامان میتونی چایی بزاری تا بهت خیلی افتخار کنم؟ بعد دیدم با شوق عجیبی رفت و انجام داد!

به همسرم گفتم فکر نمیکردم با یه جمله ساده انقدر انگیزه بگیره ..گفت همه ما آدما به همچین جمله هایی نیاز داریم

---------------------------------------------------------------------------------

دیگه نگم از دلتنگی هایی که برای پدر و مادرم دارم و عجیب توش غرق شدم!

---------------------------------------------------------------------------------

یه سری برنامه ها برای آیسانا و الشن نوشتم هر کدوم رو یه برگه  چسبوندم رو تابلو پذیرایی که روزهاشون پرثمر طی بشه  مثلا برای الشن: خمیربازی ... کارکردن با قیچی... آموزش نقاشی و رنگ آمیزی و کتابخوانی ......... برای آیسان : بازی خانوادگی.. داستان نویسی و .............

اگه قرار باشه برای خودم همچین برنامه ای بنویسم : بازی با آیسانا و الشن.... کتابخوانی... برنامه تلویزیونی ترجیحا علمی (کلا تلویزیون از برنامه هام خارج شده).. پیاده روی و ورزش و برای دکترا خوندن رو قرار میدادم

.................................................................................................................................................

روزهای اداری بی شور و شوق ادامه داره و شیفت بندی ها هرچند اولش شیرین بود ادامه ی اون برام خسته کننده شده و باعث شده انواع فکرا برا داشتن روزای پربار به مخیله ام خطور کنه !!

نظرات 6 + ارسال نظر
اسماعیل بابایی دوشنبه 14 تیر 1400 ساعت 09:04 http://www.fala.blogsky.com

درود،
بخش آخر و برنامه ها برای بچه ها جالبه.
امیدوارم به برنامه های خودتون هم برسید.

سلام
خیلی متشکرم. نظر لطف شماست

الهه دوشنبه 31 خرداد 1400 ساعت 16:09 https://elahesong.blogsky.com/

سلام اجی خوبی فردا اپم تونستی بهم سر بزن ممنونم

چشم عزیزم. تو لینک اضافه کردم

الهه یکشنبه 30 خرداد 1400 ساعت 13:50 https://elahesong.blogsky.com/

سلام اجی خوبی بیا ببخش من بیشتر بدون ادرس وب نظر میزارم

الهه سه‌شنبه 25 خرداد 1400 ساعت 09:45

سلام اجی خوبی فردا اپم تونشتی بهم سر بزن ممنونم

الهه جان بیزحمت آدرس وبتو برام بزار

الهه دوشنبه 24 خرداد 1400 ساعت 20:11

سلام اجی خوبی ممنونم شکر میگذره

سلام
همیشه سلامت و موفق باشی عزیزم

الهه شنبه 22 خرداد 1400 ساعت 16:10

سلام اجی خوبی خسته نباشی بابت همه چی تو مادر و همسر خیلی خوبی هستی اجی ولی در مورد دکترا با وجود بچه ها سخت میشه اجی بعدش دکتر میشی و وقت کمتری داری واسه بچه ها اجی میدونی بابای منم قدیم دکتر بود من نبودم اون موقع ها ولی بعدش شغلشو عوض کرد چند وقت پیش به مامانم گفتم اگه بابا دکتر میشد شبا نمیومد خونه دکتر اینجوریه دیگه نصفه شب زنگ‌میزنن میگن عمل داری بیا ناراحت نشی منظور بدی ندارم اجی

سلام الهه جان عزیزم
خوبی خانمی؟ خودت در چه حالی؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.