یک نفر زمینی

غربت ghorbat

یک نفر زمینی

غربت ghorbat

افکار متوحش

دیروز نمیخواستم از سرکار برم خونه ..برای اولین بار در همه این سالها،هیچ اشتیاقی برای رفتن نداشتم ... و هیچ جایی بغیر از رفتن به خانه هم  نیست که بخام برم

شب قبلش داشتم فکر میکردم  یمدت برم پانسیونی جایی بمونم ..... 

از این شرایط نبودن هاش خیلی خسته شدم .... 

دیشب تا ساعت دو و خورده  در پذیرایی نشسته بودم .. چقدر سکوت و تنهایی آخر شب دلنشینه و تنها فرصتیه که میتونم تنها باشم بدون حضور کسی البته اگر همسر مزاحم نشود .... 

اومد هرچی پرسید توچرا یه دفعه اینجوری شدی؟ چته .... جواب ندادم ....

 احتمال میدم بعد چند روز بحالت نرمال برگردم و این فکرا فروکش کنه .... درسته وابستگی زیاد به همسر خوب نیست ولی بخودم حق میدم بعد از یکسال و چندماه تنها بودن های تا اخر شب و نداشتن همصحبت غیر از بچه هایی که در عالم خودشونن انقدر بهم بریزم  .......

 دوست داشتن زیادش منو در برابر دور بودنهاش خیلی آسیب پذیر و خسته کرده 

نظرات 5 + ارسال نظر
مادر تنها پنج‌شنبه 27 آبان 1400 ساعت 16:53

راستش وقتی خودم رو‌جات گذاشتم دیدم چه قهرمانی هستی که یکسال و نیم دوام اوردی دختر افرین به استقامتت واقعا

الهه چهارشنبه 19 آبان 1400 ساعت 10:55

سلام اجی خوبی سخت میگذره ولی چیکار کنم دارم زندگی میکنم دیگه نه هنری ندارم هفت سال پیش درسو ول کردم اجی

عزیز دلم امیدوارم از استعداد هات خوب استفاده کنی و زندگی پرباری داشته باشی

الهه سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 11:33

سلام اجی خوبی هیچی فقط خونه ام و ظرفارو میشورم و کارهارو میکنم یعنی لباس هارو تو بند حیاط اویزون میکنم و خونه رو جارو میکشم بیکار نیستم تو خونه اجی ولی خیلی دلم میخواد مثل بچگی هام همه جا برم ولی نمیتونم و میترسم حالا باز خداروشکر خریدو میرم ولی بیشتر وقت ها خونه ام دو روز پیش مامانم رفت خونه یکی از دختردایی هام من نرفتم و خونه موندم هم به خاطر خودم هم به خاطر داداشم که مسابقه فوتبال داشت البته داداشم هم هیچ جا با مامانم نمیره قبلا میرفت ولی الان نمیره یه اخلاق بدی که داره که تو ماشین حالش بد میشه منم تو ماشین استرسی میشم و این معنیش بدتر شدنمه ولی باز خداروشکر ولی کاشکی اینجوری نمیشد من چند وقت پیش خونه ابجیمم کم بود نرم ولی رفتم انقدر استرسیم میدونم عید هم دعوت مون میکنه ولی کاشکی تا اون موقع فقط یه ذره بهتر بشم و موقع خونه رفتنش انقدر استرسی نشم هر چند عید امسالم میخواست بریم خونه شون ولی نشد ببخش اینارو گفتم گفتی چیکار میکنی منم اینارو گفتم که یه لحظه منو با این استرسی که دارم تصور کنی

اینجوری که بیشتر برا خودت سخت میگذره دختر خوب .... به ماهایی فکر کن که دایم سرکاریم و چون رعایت کردیم شکر خدا مشکلی پیش نیومده تا حالا..
منظورم از چیکار میکنی این بود که ببینم به هنر خاصی مشغول هستی یا نه؟ یا مثلا درس خوندنی چیزی ...

الهه دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 16:26

سلام اجی خوبی نمیدونم چی بگم ولی کاشکی نزدیکت بودم و میتونستم ببینمت البته اگه مامانم اجازه میداد چون اصلا نمیزاره البته خودمم نمیتونم کسی رو ببینم یعنی حتی مثلا خونه دوستام نزدیک بود هم نمیتونستم طوری زندگی میکنم که فقط تو خونه ام خریدم میرم ولی کم کرونا هم اومده که من از هر چی امپول و ازمایشه میترسم و اگه بگیرم از نظر خودم یه شبه از دست میرم

سلام عزیزم. ممنون بخاطر دل مهربونت... راستی الهه جان الان مشغول چه کاری هستی چیکار میکنی خودت؟

رویا دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 13:54

بدیش اینه نمی شه حتی برای چند ساعت آدم کسی رو ببینه و یه ذره انرژی بگیره .
دوست و همکاری پیدا نکردی این مدت ؟

دوستی داشتم که نادوستی کرد .... همکارم همکاره دیگه ..خیلی نباید تو جریان زندگی خصوصیت قرار بدی ..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.